اشاره: پاشنه آشیل تعلیم و تربیت در حوزه های علمیه، اساتید آن هستند. اگر این رکن دچار آسیب شود از هیچ بنی بشری کاری بر نمی آید. برای بازکاوی وضعیت این رکن اساسی، برخلاف رویه ی معمول (خوشتر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته آید از زبان دیگران) صلاح را بر آن دیدیم که گفته آید از زبان خودشان! به همین جهت و خیلی جهات دیگر، سراغ سه تن از اساتید حوزه علمیه قزوین رفتیم تا نقطه نظراتشان را در خصوص وضعیت اساتید جویا شویم. زمان میزگرد که فرا رسید، اولین معضل خودش را نشان داد و صدای یکی از این بزرگواران در حوالی پایتخت شنیده شد! در نتیجه چاره ای ندیدیم جز اینکه گفتگو را در قالب میز مثلثی اجرا و تقدیم حضورتان کنیم.
فصل رویش: از اساتید محترم حجت الاسلام و المسلمین شعبانی و حجت الاسلام ملکی که قبول زحمت فرمودید و در این میز گرد شرکت کردید سپاسگزارم. همان گونه که مستحضر هستید هر مجموعه ی آموزشی و علمی، حداقل سه رکن اساسی دارد که عبارتند از: مدیریت، اساتید و دانش جویان. هر کدام از این ارکان نیز در جهش یا رکود علمی آن مجموعه سهم به سزائی دارند. ما در این گفت و گو به نقش اساتید به عنوان محوری ترین رکن خواهیم پرداخت و برای شروع بحث، استدعا دارم تعریفی از جایگاه و شخصیت استاد ارائه بفرمائید.
شعبانی: بنده هم خیلی سپاسگزارم که این گفتگو را ترتیب دادید. به نظر بنده استاد به معنی کسی است که پرورش دهنده ی ذهن متعلّم و دانش آموز می باشد. تدریس به معنی افزودن بر محفوظات ذهنی نیست بلکه راه انداختن ذهن است. البته افزودن بر اطلاعات و محفوظات هم باید باشد ولی نه به عنوان هدف اصلی بلکه به عنوان مقدمه ی پرورش ذهنی. متأسفانه هر سه رکن مراکز آموزشی (خواسته یا نخواسته) دست به دست هم داده و برنامه هایشان به گونه ای تنظیم گردیده که از هدف پرورش فکری و فعّال کردن ذهن متعلّم، دور افتاده اند و در این جهت حرکت نمی کنند. بنابراین وظیفه ی اصلی استاد فراهم کردن زمینه ی فعالیت و شکوفایی ذهن و فکر متعلّم است. از جنبه ی دیگری هم استاد می تواند منشاء اثر باشد و آن جنبه ی اخلاقی و تأثیرات معنوی است که در ضمن تدریس خود منتقل می کند.
ملکی: بنده خودم شاگرد هستم و فقط فرمایش حضرت استاد را در چند جمله تکمیل می کنم. به نظر من استاد یعنی کسی که با انتقال معلومات ذهنی خود از یک مبدأ عالی به مبدأ دانی، در راستای به کار انداختن قوّه ی ادراکی شاگرد، نقش ایفاء می کند. حضرت استاد بین تدریس و تعلیم فرق گذاشتند و این گونه هم هست. در تدریس به کار انداختن و به فعالیت واداشتن طالب یک فهم و ادراک صورت می گیرد و استاد باید این هنر را داشته باشد که قوّه ی ادراکی شاگرد را به کار بیندازد تا مطالب را خودش تلقّی و دریافت بکند نه این که استاد مطالب را به شاگرد انتقال بدهد. وظیفه ی استاد انتقال مطلب نیست بلکه این معلّم است که دارای چنین وظیفه ای است. معلّم افاضه ی علم می کند ولی مدرّس بسترسازی می کند تا زمینه ی ادراک علمی در شاگرد ایجاد شود. بنابراین به فعالیت واداشتن ذهن شاگرد نیازمند مهارت های علمیه و عملیه در مدرّس است و به صِرف دایرة المعارف بودنِ استاد این کار انجام نمی گیرد و به صِرف انتقال معارف و مفاهیم انباشته شده ی ذهنی، فکر ورزیده نمی شود. تنها یک روح ورزیده ای که به ورزش های علمی و عملی آراسته شده، می تواند این مهارت را پیدا کند؛ چرا که به کار انداختن ذهن، موانع و مقتضیاتی دارد که استاد با شناخت کامل آنها می تواند این کار را در فضای تدریس خودش ایجاد کند.
فصل رویش: با این توضیحاتِ حضرات، می توان نتیجه گرفت که استاد نقش اصلی را در جهش علمی ایفاء می کند. ولی متأسفانه این جهش را در حوزه علمیه قزوین شاهد نیستیم. آیا می توانیم این رکود را نیز به استاد منتسب کنیم یا این که دلیل دیگری دارد؟
شعبانی: پیشتر اشاره شد که مجموعه ی این مثلث باید هماهنگ با آن هدف خاص برنامه ریزی داشته باشد. درست است که کار استاد پرورش فکر و شکوفا کردن ذهن و اندیشه است ولی باید توجه داشته باشید که در مجموعه ی آموزشگاه های آموزشی، استاد مجبور است در چارچوب برنامه هایی که از طرف مدیریت عالی تدوین می شود، حرکت کند. در نتیجه، اگر برنامه با رویکرد محفوظات تدوین شده و سمت و سویش انباشتن اطلاعات در ذهن باشد، طبیعی است که از دست استاد هم کاری بر نمی آید. از طرف دیگر اگر متعلّم و دانشجو هم به علل گوناگونی اشتیاق و انگیزه ی لازم برای حرکت در این جهت و هدف را نداشته باشد، باز هم کار مشکل تر می شود. بنابراین اگر در جستجوی ریشه ها و عوامل وضعیت موجود هستیم، باید این عوامل را در هر سه ضلع این مثلث جستجو کرد.
فصل رویش: بنده خودم عقیده ی استاد شعبانی را دارم و عوامل شکوفایی و یا رکود را در هر سه ضلع می دانم. ولی آیا می توان به طور مشخص و عینی تر، نقش هر یک از مدیریت و استاد و شاگردان را در این رکود، مورد بررسی قرار داد؟
ملکی: به نظر بنده عمده ترین مشکلاتی که در حوزه علمیه قزوین مطرح است، به هیچکدام از سه ضلع ارتباط مستقیم پیدا نمی کند بلکه منشاء این مشکلات مربوط به برنامه ای است که از طرف شورای عالی حوزه علمیه قم تدوین و به مدارس زیر مجموعه ابلاغ شده است. مشکلات حوزه علمیه قزوین از سرچشمه نشأت می گیرد؛ چرا که مدیرانِ بومی نیز مجریان همان برنامه هایی هستند که از مرکز بر ای ایشان ابلاغ شده و اساتید نیز مجری برنامه ی مدیران میانی هستند.
البته در محدوده ی حوزه علمیه قزوین نیز، مشکلاتی مضاف بر مشکلات طرح و برنامه ای قم ایجاد شده است که ناشی از سلیقه های ناشایستی است که در اجرا اتخاذ می شود و البته اساتید نیز در میان این سه ضلع مثلث، سهم قابل توجهی دارند ولی در مقایسه با مدیران از سهم کمتری برخوردارند و در مقایسه با طلبه ها سهم بیشتری دارند. نمی توانیم سهم هر سه ضلع را در این ناکامی ها مشترک قرار دهیم.
فصل رویش: به نظر شما مشکل مدیریت چیست؟ منظورم آن بخشی از مدیریت است که به اساتید مربوط می شود؟
ملکی: بالاخره مدیرانِ مجموعه هایی که متعهد به تربیت انسان هستند، باید یک انسان شناس باشند؛ چرا که می خواهند انسان را تربیت کنند. بنابراین باید مربیانی انتخاب کنند که این انسان های بالقوّه را به فعلیت برسانند. وقتی مدیری از مباحث انسان شناسی و روان شناسی فاصله ی زیادی داشته باشد و اساساً در این فضا نباشد، هر کاری که بخواهد انجام بدهد، ممکن است در تربیت صحیح مؤثر باشد و ممکن است مؤثر نباشد و نتیجه ی معکوس داشته باشد. اگر مدیران و مجریان از خصوصیات و احوال انسانی اطلاع کافی نداشته باشند، تمام برنامه هایشان محلّ سئوال و اشکال است. از جمله ی این برنامه ها انتخاب اساتید است. این فضای مبهم و تاریک انسان شناسی، در انتخاب استاد هم تأثیر می گذارد؛ زیرا نگرش چنین مدیری به استاد، نگرش دیگری است و وظیفه ی استاد را چیز دیگری غیر از آن چه هست می بیند. بر این اساس انتخابش هم به گونه ی دیگری است.
فصل رویش: بنده احساس می کنم مقداری محافظه کارانه و فلسفی بحث می کنید. بنابراین لازم می دانم دریافت های خودم را از وضعیت اساتید به عرض شما برسانم تا راحت تر بحث کنیم. به اعتقاد بنده نگاه به استاد در حوزه علمیه قزوین نگاه صحیحی نیست. یک استاد باید در تعلیم و تربیت طلبه ها تمرکز پیدا کند ولی در حال حاضر وضعیت به این گونه نیست و مدیر محترم به هر کسی که به مزاقش خوش بیاید، تعارف کلاس داری می کند. بدون شکّ استادی که این گونه به تدریس دعوت می شود، تمام همّ و غمش تربیت طلبه نیست بلکه تدریس و تربیت یکی از کارهای فرعی او به شمار می آید. مشخصاً در مورد این دیدگاهی که ارائه شد، چه نظری دارید؟
شعبانی: بنده هم نظر جنابعالی را قبول دارم البته در یک دایره ی وسیع تر. یعنی این گونه نیست که تنها نگاه مدیریت به استاد، ضعیف و کلیشه ای باشد؛ بلکه نگاه مدیر هم به شغل و کار و حوزه، نگاه درستی نیست. نگاه غالب مدیران، نگاه شغلی و اداری متعارف است به این معنا که مدیر حوزه هم باید مثل کارمند فلان اداره در ساعت های مشخص آمد و رفت داشته باشد. این نگاه به حوزه و فعالیت در حوزه، نگاه غلطی است و نتیجه نمی دهد. اگر مدیری نسبت به کار خودش نگاه کارمندانه و شغلی به معنای کسب درآمد و معیشت داشته باشد، طبیعی است که نگاهش به کار استاد نیز همین گونه می شود و در حدّ پُر کردن ساعات درسی از استاد توقع خواهد داشت و همین نگاه به شاگرد و تحصیلش نیز تسرّی پیدا می کند و در نتیجه، مجموعه ی علمی از هدف اصلی دورتر می شود.
فصل رویش: به نظر شما نگرش مدیران چه تأثیری در هدایت مجموعه ی آموزشی و خصوصاً اساتید خواهد داشت؟
ملکی: اگر نگرش و باورهای مدیران به صورت صحیح شکل نگرفته باشد، کل مجموعه (با واسطه یا بی واسطه) به صورت غلط راه خواهند رفت و به آن هدف واقعی نخواهند رسید. مدیران، رهبران این مجموعه هستند. در نتیجه، هم جهت دهنده ی اساتید و هم به واسطهی اساتید، جهت دهنده ی شاگردان به شمار می آیند. اگر باور نابجا و باطلی در اذهان و قلوب مدیران شکل گرفته باشد، کلّ مجموعه در جهت باطل و خلاف حرکت خواهد کرد. در نتیجه اگر در بین طلبه ها چند نفری نیز مطلوبیت نسبی داشته باشند، از محصولات این حوزه نیستند و نمی توانیم به حساب محصولات این حوزه و مدیر ثبت کنیم.
این باورهای غلط، کلّ مجموعه را به گمراهی می کشاند. لذا اساتیدی که شایستگی های لازم را ندارند برای تدریس انتخاب می شوند و جالب تر این است که با اعتراض طلبه ها نیز دوباره همان استاد برای تدریس در آن مقطع انتخاب می شود و ارزیابی صحیحی از کار او صورت نمی گیرد.
فصل رویش: ترتیب اثر ندادن به ارزیابی ها و اعتراضات طلّاب در مورد معلومات و نحوه ی تدریس فلان استاد، متأثر از چیست؟
ملکی: این گونه مسائل متأثر از رابطه بازی است. گویا با بعضی از اساتید، عهد اخوت بسته اند که حتماً باید در کادر آموزشی حضور داشته باشند حتی اگر در هیچ دوره ای، طلبه ها از درس و کلاس او رضایت لازم را نداشته باشند.
البته ناگفته نماند که در میان کادر اساتید حوزه علمیه قزوین، اشخاصی که از لحاظ علمی و اخلاقی و از لحاظ نگرش و باوری که به رسالت خودشان دارند، چهره های بسیار خوبی داریم ولی احیانا افرادی که این ویژگی ها را نداشته باشند هم داریم.